لیلی زیر درخت انار نشست.درخت انار عاشق شد،گل داد،سرخ سرخ.گلها انار شد،داغ داغ.هراناری هزارتا دانه داشت.دانه هاعاشق بودند،دانه ها توی انار جا نمیشدند.انار کوچک بود،دانه هاترکیدند،انار ترک برداشت.خون انار روی دست لیلی چکید.لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید.خداگفت:راز رسیدن فقط همین بود.کافی است انار دلت ترک بخورد.
برگرفته شده از کتاب:لیلی نام تمام دختران زمین است-عرفان نظر آهاری
مَردم به موجودی گفته میشه که از بدو تولد همراهیت میکنه و تا روز مرگت مجبوری که برای اون زندگی کنی.برای مردم خیلی مهمه که تو چی میپوشی؟کجا میری؟چند سالته؟بابات چیکارس؟ناهار چی خوردی؟چند روز یه بار حموم میری؟چرا حالت خوب نیست؟چرا میخندی؟چرا ساکتی؟چرا نیستی؟چرا اومدی؟چرا اینطوری نوشتی؟ عاشق شدی؟چرا اونطوری نوشتی؟ فارغ شدی؟چرا لاغر شدی؟ شکست عاطفی خوردی؟چرا چاق شدی؟ زندگی بهت ساخته؟و چراهای بسیاری که تا جوابش رو بدست نیاره دست از سرت ور نمیداره.مَردم ذاتا قاضی به دنیا میاد.بدون ِ اینکه خودت خبر داشته باشی، جلسه دادگاه برات تشکیل میده و روت قضاوت میکنه و حکم برات صادر میکنه و در نهایت محکوم میشی.مَردم قابلیت اینو داره که همه جا باشه،هرجا بری میتونی ببینیش،حتی تو خواب.اما مَردم همیشه از یه چیزی میترسه از اینکه تو بهش بی توجهی کنی، محلش نذاری، حرفاش رو نشنوی و کاراش رو نبینی.پس دستت رو بذار رو گوشت، چشمات رو ببند و بی توجه بهش از کنارش عبور کن و مشغول کار خودت شو.این حرف من رو هروقت اعصابت از مردم خرد شد یادت بیار.به خودم هم میگم.
بیشتر ما در آرزوی آرامش فکر هستیم. این تلاشیست که یک عمرطول میکشد و کاریست که دستکم درآغوش کشیدن و پذیرفتن تمامیت وجودمان را میطلبد. پی بردن به موهبت های حتی نفرتانگیزترین ویژگیهایمان روندی خلاق است که به خواستهای عمیق برای شنیدن و آموختن، اشتیاق به رها کردن پیش داوریها و باورهای معیوب و آمادگی برای حال بهتری داشتن» نیاز دارد. خویشتن حقیقی پیش داوری نمیکند؛ فقط منیت است که تحت تأثیر ترس و برای حفظ ما پیش داوری میکند. شگفت آن که این حفاظت، ما را از خودشناسی دور مینماید. باید آماده باشیم تا هر آنچه ما را ترسانده، دوست بداریم. دردوره معجزات» گفته میشود: نیتیهای من نور جهان را پنهان میکند.» برای عبور از منیت و حفاظهای آن باید آرام بگیرید، شجاع باشید و به نداهای درونی گوش دهید. پشت نقابهای اجتماعی ما، هزاران چهره پنهان شدهاند. هر چهره، شخصیتی از آن خود دارد و هر شخصیت، ویژگیهای مخصوص به خود را داراست. با گفتوگوی درونی با این شخصیتهای فرعی، تعصبها و پیشداوریهای خودخواهانهتان را به جواهراتی گرانبها تبدیل میکنید. هنگامی که پیامهای هر کدام از جنبههای سایهی خود را میپذیرید، به تدریج نیرویی را که به دیگران تسلیم کردهاید، بازپس میگیرید و پیوندی بر پایهی اعتماد با وجود اصیل خود برقرار میکنید. هنگامی که نداهای جنبههای مطرود را به آگاهی خود راه میدهید، تعادل شما باز میگردد و با طبیعت وجودتان هماهنگ میشوید. این نداها شما را از نو توانا میسازند تا مسائل خود را حل کرده، هدف زندگیتان را روشن نمایید. این پیامها شما را هدایت میکنند تا عشق و همدلی حقیقی و اصیل را کشف کنید.
درباره این سایت